راه سفر را در پیش گرفتم
راه سفر را در پیش گرفتم ، سفری به اوج سرزمین های دور دست
سفری که تنهایی را با چشمهای خیسم تجربه خواهم کرد
دیگر نمی توانم گریه کنم ، دیگر فانوس نگاهم در حال خاموشیست و رهگذری نیست که ار این دیارعبور کند
سفر را تجربه خواهم کرد ، دیر یا زود خواهم رفت ، خواهم رفت به سرزمینی که پایانش فناست
چه خوب می شد اگر با تمام احساسم یک بار بگویم دوستت دارم
و آن وقت روم تا حرف دلم را نیز برایت جلوه دهم
کوله بار سفر را در پیش گرفتم ، سفری که تنها خواهم رفت و کسی همسفرم نیست
سفر سختی در پیش هست ! سفری که برگشتنش را خدا داند و بس
ای رفیقم ، ای کسی که همدل و همراه و همراز من در تمام شب هایم بودی
ای پرنده خوشبختی ، بر بام خانه های عاشقان نیز بالهایت را پهن کن و مدتی پرواز را از یاد ببر
بنشین تا به عاشقان نیز مجال خوشبختی دهی
آری ، ای پرنده خوشبختی راه سفر را در پیش گرفتم ، راه رفتن ، رفتن تا اوج بی کران ها